خب. الان نزدیک ۴/۵ماهه ک مشغول کاریم الان دیگه راه افتادم نمیدونم چرا هر سری میام اینجا ب خودم قول میدم زود زود بنویسم ولی خب نمیشه و زود زود نمینویسم????راستش یادم نیس از چیا ب بعد ننوشتم ولی خب امیدوارم تا اخر این متن کم کم یادم بیان???? اگ سرکار نمی اومدم تنهایی تو خونه خیلی حوصلم سر میرفت خیلی خیلی ی جورایی دیگ بخش و بچه ها خونواده حساب میشن تو این مدت ب بدشیفتی معروف بودم مریض اینتوبه اخر شیفتای شب و کلی اتفاقای دیگ بودن ولی بچه ها خیلی خوبن خیلی کمکم کردن و همه ی رگات با من و از این حرفا خلاصه تا اینکه یکم از آش خوری دراومدم ????الان شیفت شبم اولا ک اصلا نمیخوابیدم ینی نمیتونستم ولی الانا گاهی اوقات شیفت شب میرم امروز همسرجان کلاس داشت و منم اصلا یادم نبود ب هوای اینکه بالا سروصدا نکنم و با خیال راحت بخوابه رفتم پایین تو درست کردن ترشی کمک کردم و دستمم بریدم تا اینکه خودش اومد و گف چرا بیدارم نکردی خیلی عذاب وجدان گرفتم????اه. تا حالا دوتا از بخشای دیگ بیمارستان رفتم بصورت تک شیفت ولی بخش خودمون خیلی بهتره یه چیزی معادل هیچ جا خونه خود آدم نمیشه هس. متأسفانه هنوز نتونستم خونمون برم امیدوارم ماه دیگ بشه ک بریم الان چیزی ب ذهنم نمیرسه و میخوام فعلا خدافظی کنماهان راستی یادم رف بگم ک معیار خوشگلی با اینکه خودش یکی از معیارای هرادمی هس ولی بنظرم برا ازدواج الویت اول نمیتونه باشه.باتشکر.????
نوشته های یک پرستار خیلی ,اینکه ,یادم ,شیفت ,الان ,اینکه خودش منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پوپک دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. Treatment Clinic hooshemalidariran مشاور ایمنی درب های ضد حریق گرمایش برودت پارس mardoghanoon فوستالژیک عاشقانه های خانوم آقاسعید Brooksj1znjk blog فروشگاه معرفی اجناس ارزان